مروری بر زندگی و وصیتنامه شهدای بمباران ۲۷ دی در کارگاه جهاددانشگاهی آذربایجان شرقی

۲۵ دی ۱۴۰۱ | ۱۱:۳۷ کد : ۵۲۶۷۰ عمومی
تعداد بازدید:۸۳۲
۲۷ دی ماه، روز شهدای جهاددانشگاهی است و به این مناسبت زندگی و وصیتنامه شهدای کارگاه فنی دانشگاه تبریز که مدیریت آن بر عهده جهاددانشگاهی آذربایجان شرقی بود مرور می شود.
مروری بر زندگی و وصیتنامه شهدای بمباران ۲۷ دی در کارگاه جهاددانشگاهی آذربایجان شرقی

به گزارش روابط عمومی جهاددانشگاهی، ۲۷دی‌ماه، سالگرد شهادت ۲۲ نفر از دانشگاهیان در کارگاه فنی دانشگاه تبریز بر اثر بمباران رژیم بعثی است. دانشجویانی که در راه دفاع از میهن اسلامی خود تا پای جان ایستادند و از تخصص‌های فنی و علمی خود استفاده کردند تا نیاز جبهه را برطرف سازند.

شهید هاشم اخترشمار، شهید عباس ارشدی پور، شهید بیاض‌علی اسدی فرد، شهید یعقوب اسماعیل زاده جیقه، شهید سعید امیرخانی، شهید مهدی امیرکاظمی، شهید سیدمحسن امین جواهری، شهید مرتضی جابری، شهید عادل جعفری نویمی پور، شهید ایرج (سجاد) خلوتی، شهید حسین رضاپور، شهید علیرضا رضوانجو، شهید مرتضی زمانپور نیاوران، شهید حسین شیرین سرند، شهید شیرزاد شریفی، شهید صدیار صفری، شهید علی فصیح کجابادی، شهید رحمان قفل‌گری، شهید علیرضا کریمی وفایی پور، شهید محسن محمدی غریبانی، شهید فؤالدین محمودی نیا دهشتران و شهید حمیدرضا ملکوتی خواه اسامی دانشجویان و دانشگاهیان دانشگاه تبریز است که در ۲۷ دی سال ۶۵ به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.

مدیریت کارگاه فنی دانشگاه تبریز در آن زمان بر عهده جهاددانشگاهی آذربایجان شرقی بود.

در ادامه، چکیده‌ای از زندگینامه و وصیتنامه دو نفر از دانشجویان شهید دانشگاه تبریز را می‌خوانیم؛

 

شهید رحمان قفل‌گری

شهید قفل‌گری یکی از شهدای ۲۷ دی دانشگاه تبریز است که در بمباران دی ماه ۶۵ در کارگاه دانشکده فنی دانشگاه تبریز به مقام رفیع شهادت نائل آمده است.

 

زندگی‌نامه شهید قفل‌گری

شهید رحمان قفل گری به سال ۱۳۴۳ هجری شمسی در شهرستان اهر دیده به جهان گشود. تحصیلات مقدماتی را در زادگاه خود با موفقیت به پایان رساند. در آزمون سراسری دانشگاه‌ها از رشته «مکانیک-حرارت و سیالات» دانشگاه تبریز پذیرفته شد.

وی از کودکی با اسلام و معارف دین آشنا بود و از نوجوانی که ۱۴ سال بیشتر نداشت، ندای امام راحل را لبیک گفت و به صف انقلابیون پیوست. در اغلب تظاهرات و راهپیمایی‌ها همراه بزرگترها شرکت می‌کرد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تلاش در سنگر مدرسه را مهم‌ترین وظیفه خود قرار داد و با علاقه‌ی مضاعف به مطالعه و تحصیل پرداخت. در دانشگاه نیز همراه فعالیت‌های سیاسی و آگاهی از اوضاع جامعه به خوبی درس می‌خواند. در سال ۱۳۶۵ که سپاه پاسداران با همکاری دانشکده فنی در کارگاه آن دانشکده تولید مهمات را شروع کرد، وی جزو دانشجویانی بود که با سپاه همکاری می‌کرد.

قلب پاک و اخلاص عمل و تلاش شبانه‌روزی بدون کوچکترین چشمداشتی نتیجه داد و او را به همراه تعدادی از همرزمانش در شب ۲۷ دی ماه سال ۶۵ به ضیافت الهی دعوت کرد.

شهید قفل‌گری در بمباران کارگاه دانشکده فنی به وسیله هواپیماهای دشمن بعثی به شدت مجروح شده و به بیمارستان منتقل شده و در ۲۸ دی ماه به فیض شهادت نائل آمد.

 

قسمتی از وصیت نامه شهید

«... از یاد خدا غافل نباشید و پیوسته با مردم و همسایه‌ها مهربان باشید. احترام به والدین را فراموش نکنید و نماز و روزه را در هیچ شرایطی ترک نکنید. مواظب باشید که ایادی شیطانی بر روی لباس‌ها و منزلگاه شما سرمایه‌گذاری می‌کنند؛ در مبارزه بزرگی هستید که باید با سلاح تقوا مقابله کنید. نکند که لذات و علایق دنیوی شما را فریب دهد، ایثار و روحیه شهادت‌طلبی را از شما سلب کند که عذاب بزرگی است...».

 

شهید مرتضی جابری

شهید مرتضی جابری در سال ۱۳۴۳ ه.ش در شهرستان میانه متولد گردید. درس را تا اول دبیرستان در زادگاه خود خواند. در سال ۱۳۵۹ به همراه خانواده به تهران انتقال یافت و تحصیلاتش را در آن شهر با موفقیت به پایان برد. دو سال خدمت وظیفه را در منطقه بوکان انجام وظیفه نمود. در آزمون سراسری سال ۶۴ دانشگاه شرکت کرد و در رشته جغرافیای طبیعی دانشگاه تبریز در رشته جغرافیای طبیعی پذیرفته شد.

انقلاب اسلامی در دوره ی نوجوانی او شروع شد. او به همراه دیگر نوجوانان در راهپیمایی‌ها شرکت کرده و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در مساجد فعالیت می‌کرد. با شروع جنگ تحمیلی چند بار به جبهه اعزام شد. او در سال ۱۳۶۵ جهت تهیه مهمات در دانشکده فنی دانشگاه تبریز با دوستان خود حضور داشت. وی به همراه دیگر دانشجویان از ساعت ۴ بعد از ظهر تا نیمه‌های شب در کارگاه فعالیت می‌کرد که در نهایت در شب ۲۷ دی ماه ۶۵ بر اثر بمباران هوایی کارگاه به فیض عظیم شهادت نائل آمد.

شهید جابری علاقه عجیبی به آموزش قرآن و مسائل اسلامی داشت و در اغلب مجالس وعظ و سخنرانی شرکت می‎کرد. فردی منظم و منضبط بود و تلاش می‌کرد در حد توان به مستحبات عمل کند؛ همیشه با وضو سر سفره می‌نشست و شبها نیز قبل از خواب وضو می گرفت.

 

بخشی از وصیت نامه‌ شهید

«...خدایا حرکتم را که فقط در راه تو و شرکت در جهاد و هدفم را که همانا پیروزی اسلام است قبول فرما و اگر در این راه، جان خود را فدای راهت کردم از شهدا محسوبم کن و شهادتم را مورد قبول درگاهت بگردان، اکنون که به ندای "هل من ناصرا ینصرنی" امام حسین زمانم، آگاهانه لبیک گفته و به سوی پروردگار خویش باز می گردم از خداوند رحمان مسالت دارم که شهادتم را قبول کرده و از شما پدر و مادر عزیزم انتظار دارم که صبر را پیشه خود ساخته و از صابرین باشید، که خداوند می فرماید "ان الله مع الصابرین" و در سوگ من ناله و زاری نکنید و اگر خواستید گریه کنید به مظلومیت امام حسین(ع) و ائمه اطهار (ع) گریه کنید و افتخار کنید امانتی که از طرف خداوند در دست شماست تحویلش دادید و ان شاءلله در نزد حضرت فاطمه(س) روسفید خواهید شد...»

 

شهید علی رضا کریمی وفا 

دانشجوی شهید علی رضا کریمی وفا نیز یکی دیگر از شهدای بمباران ۲۷ دی دانشگاه تبریز است، این شهید در سال ۱۳۴۲ در تبریز چشم به جهان گشوده و در کنکور نیز در رشته‌ی ریاضی دانشگاه تبریز پذیرفته شد.

عشق به شهادت و اخلاص در عمل این شهید بزرگوار باعث شد تا مورد لطف ویژه ی الهی قرار گرفته و به ضیافت خداوندی دعوت شد؛ وی از کودکی متدین تربیت شده بود به طوری که در هفت سالگی نماز به پا داشته و قرآن کریم را نیز در حد مطلوبی قرائت می‌کرد. عاشق انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره) بود و دیوارهای خانه‌اش را با تصاویر امام(ره) پوشانده بود.

 

بخشی از وصیت‌نامه شهید

«... من نیز یک رزمنده‌ی ساده و در بین دیگر رزمندگان واقعا هیچ و بی ارزش هستم، بنابه مسئولیت شرعی و فرمان امام امت که فرمودند هیچ چیز مانع نمی شود برای حضور در جبهه، به جبهه آمدم تا من نیز سهمی در از بین بردن دشمن و شیطان بزرگ آمریکا داشته باشم و خانواده‌ی شهدا را شاد سازم که فردی نیز مانند من هر چند که لایق نیستم اسلحه‌ی فرزند شهیدش را بر دست گرفته و سنگر او را پر کرده و راه او را پیموده و هدفی که او داشته، دنبال کنم و امیدوارم که مورد قبول خدا قرار گیرد، همه می‌دانیم که شهادت هدف نیست بلکه هدف، رسیدن انسان به کمال نهایی و در نتیجه ایجاد جامعه‌ی نمونه اسلامی است...»

 

شهید مهدی امیر کاظمی

دانشجوی شهید مهدی امیر کاظمی نیز از دیگر دانشجویانی (رشته ابزارسازی) است که در جریان بمباران ۲۷ دی، به مقام شهادت نائل آمده است، این شهید بزرگوار در سال ۱۳۴۴ در روستای جوین سبزوار به دنیا آمده و تحت تاثیر فضای مذهبی و معنوی خانواده‌ی خویش پرورش یافت. او در سال ۶۳ جهت تحصیل وارد دانشگاه تبریز شد.

مهدی فریضه‌ی نماز را اغلب در مسجد و یا در اول وقت در منزل به جا می‌آورد و هموراه نیز خانواده و دوستانش را از غیبت و دروغ پرهیز می‌داد، در کارهایش منظم بود و ساده لباس می‌پوشید و تاکید داشت که مومن همواره باید مرتب باشد.

وی در جبهه‌های مختلف جنگ تحمیلی و حتی زمان شهادت پدرش نیز در جبهه حضور داشت و زمانی که موضوع برگشت به خانه مطرح شد، وی پاسخ داد "در اینجا بهتر می‌توانم راه پدرم را ادامه دهم".

 

بخشی از وصیت‌نامه شهید

«...هر پرچمی که از دست پرتوان رزمنده‌ای می افتد دیگری آن را بردارد و از مردم می خواهم که تا آخرین قطره‌ی خونشان را پشتیبان امام و ولایت فقیه باشند، زیرا انقلابی به پیروزی نمی رسد مگر در کنار آن روحانیت باشد و تاکنون نیز مشاهده کرده ایم که کشورهای زیادی تاکنون انقلاب کرده ولی چون رهبری نداشته اند پیروز نشده اند و از یوغ استعماری در رفته و به زیر یوغ استعماری دیگر رفته اند.

پدران و مادرانی که فرزند از دست داده اید و خواهرانی که بردار از دست داده اید نگران نباشدی چون شهیدان شما در راه خدا رفته و در آن دنیا نیز از نعمت های الهی روزی می خورند و نگران نباشید چون برادران رزمنده تان تقاص خون شهیدان را از بعثی ها گرفته اند و می گیرند و اگر هم کسی از ما شهید شود هزاران نفر دیگر بر می‌خیزند و راهش را ادامه می دهند...».

 

شهید سعید امیر خانی

شهید سعید امیر خانی، سال ۱۳۴۱‌ در خمینی‌شهر استان اصفهان متولد شد. وی سال ۱۳۶۴ برای تحصیل در رشته‌ مهندسی مکانیک وارد دانشگاه شد.

شهید امیرخانی در ماه مبارک رمضان چشم به دنیا گشود و با تعالیم اسلامی والدین خود و ظهور نوجوانی و جوانی او در فرهنگ حاکم بر انقلاب اسلامی پرورش یافت و به حق خوب راه خود را به راه حق مولایش پیوند زد و در محراب عشق صلای شهادت سرداد.

شهید امیرخانی پس از اتمام دبیرستان‌، وارد دانشگاه صنعتی اصفهان شده و به تحصیلات عالیه پرداخت ولی از آنجائی که روح ولایش با درس‌ها طبیعی و ظاهری دنیایی سیراب نمی‌شد، دانشگاه را رها کرده و به شهادتگاه صحیفه رو آورد. او جبهه کردستان را با خون سرخ خود آشنا ساخت و در یک عملیات قهرمانانه پس از وارد ساختن ضرباتی بر دشمن جراحت شدیدی برداشت به طوری که درست مدت یک صد روز در بیمارستان بستری بود.

اما اراده‌ سعید چنان بود که خود را تسلیم مشکلات دنیا کند، پس از این مرحله دوباره در کنکور شرکت کرده و در سال ۶۴ وارد دانشگاه تبریز شد و در نهایت در ۲۷ دی سال ۶۵ به مقام رفیع شهادت نائل آمد.

 

شهید بیاض علی اسدی فرد

شهید بیاضعلی اسدی‌فرد سال ۱۳۲۹ در یکی از محلات قدیمی شهر تبریز در خانواده کم درآمد متولد شد. دوران کودکی را به تحصیل در مدارس ابن‌سینا و رازی گذارند. به علت عدم بضاعت مالی و زمینگیر شدن پدرپیرش، علی‌رغم میل باطنی و استعداد خویش نتوانست بیش از کلاس نهم نظام قدیم ادامه تحصیل بدهد و به دنبال معاش به استخدام نیروی هوایی درآمد.

پس از یک سال و اندی از استخدام نیروی هوایی خارج و خدمت سربازی خود را در لباس چتربازی در هوابرد شیراز به پایان رساند. سال‌های پس از خاتمه خدمت را در حرفه‌های مختلف مشغول کار سپری کرد و بالاخره در سال ۱۳۵۳ به استخدام دانشگاه درآمد و همزمان با آن به ادامه تحصیل پرداخت و پس از اخذ دیپلم با پست تکنیسین در دانشکده تکنولوژی اشتغال ورزید.

در اواخر خدمت خود چون در کاری غیر از پست سازمانی خود شاغل بود، لذا از روی علاقه شدید و استعداد فوق‌العاده‌ای که در انجام امور فنی داشت به اصرار و تقاضا در کارگاه آموزشی دانشکده فنی که بعدها مشهد شهادتش شد، وارد شد و پس از گذراندن دوره مربیگری موفق به اخذ گواهینامه مربیگری فنی و حرفه‌ای دانشکده فنی شد.

در ایام آخر عمرش که در کارگاه آموزشی می‌گذشت داوطلبانه از میان سایر همکاران خود به همکاری با سازمان صنایع خودکفایی سپاه تا پاسی از نصف شب را مشغول ساخت قطعات نظامی بود که سرانجام با حمله ناجوانمردانه هواپیماهای بعثی در ساعات آخر شب روز ۲۷ دی‌ماه سال ۶۵ در حین انجام وظیفه در سنگر مجاهدت، شهید شد.

شهید هاشم اختر شمار

شهید هاشم اختر شمار در سال ۱۳۳۴ در خانوده‌ای مسلمان و متدین در شهرستان رشت متولد شد، وی فردی فرهیخته، پرهیزگار شریف و وارسته بود. روابط اجتماعی وی با مردم ستودنی و در حسن بیان دارای جاذبه خاصی بود. شهید بیکاری را آفت می‌دانست و اوقات فراغت خود را با مطالعه کتاب‌های علمی و فنی می‌گذراند.

او، در هر شرایطی حرمت خدا را حفظ می‌کردند و برای انسجام خانواده و دوستی متقابل اهمیت وِِیژه قائل بودند فرایض دینی را در مسجد حاج مجتهد رشت به عمل می‌آوردند. در بدو انقلاب نیز در پایگاه‌های تقسیم ارزاق به مردم فعالیت‌های گسترده‌ای داشتند ایشان از هر فرصتی برای خدمت به مردم بهره می‌جستند و در نهایت دین باوری به علم جویی و کسب معرفت می پرداختند تا توانایی خویش را در مسیر انسانیت به درجه والای تقری الهی سوق دهند.

اخترشمار نیز در نهایت در شب ۲۷ دی ماه ۶۵ که دانشکده فنی دانشگاه تبریز مورد بمباران هوایی قرار گرفت به مقام رفیع شهادت نائل آمد.

 

فرازی از وصیت‌نامه شهید «هاشم اختر شمار»

خواهرانم، حجاب را رعایت کرده و پاسدار حرمت خون شهیدان باشید و در پشت جبهه برای حمایت از رزمندگان از هیچ امری کوتاهی نکنید زیرا دشمنان انقلاب اسلامی درصدد ایجاد فاصله بین مردم و جبهه‌ها هستند.

سرانجام این رزمنده دلاور اسلام و انقلاب در تاریخ ۲۷ دی ماه ۱۳۶۵ در دانشگاه تبریز و در بمباران رژیم بعث به درجه عظیم شهادت نائل و همنوا با عرشیان می‌گردد.

 

شهید شیرزاد شریفی

شهید شیرزاد شریفی به سال ۱۳۴۴ هجری شمسی در شهرستان لار پا به عرصه هستی گذاشت و تحصیلات مقدماتی را در زادگاه خود با موفقیت به پایان رساند و در آزمون سراسری سال ۱۳۶۳ دانشگاه‌ها از رشته "ابزارسازی" دانشگاه تبریز پذیرفته شد.

شهید شریفی از کودکی رفتار و برخورد خوبی با دوستانش داشت و نمرات بالایش او را زبانزد آموزگاران و اولیای مدرسه کرده بود. از روحیه شادی برخوردار بود و پشتکار عجیبی داشت، به طوری که هرگز از کار خسته نمی‌شد. او، به امام عشق می ورزید و شیفته ایران و انقلاب اسلامی بود.

دوران نوجوانی وی، با قیام و نهضت ملت ایران مصادف بود و او نیز همچون دیگر جوانان در مراسمی که علیه حکومت پهلوی برگزار می‌شد، فعالانه شرکت می‌کرد و با شرکت در جلسات مخفی مذهبی به فراگیری علوم اسلامی و قرآن می‌پرداخت. او در تمام راهپیمایی‌ها همراه مردم شرکت می‌کرد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در همه صحنه‌ها حضوری فعال داشت. با تشکیل بسیج مستضعفین به عضویت آن نهاد درآمد و در پایگاه مقاومت محله نیز فعالیت چشمگیری داشت.

شهید شیرزاد قبل از ورود به دانشگاه، به جبهه اعزام شد و چهار ماه در جزیره مینوی آبادان از مرزهای کشور پاسداری کرد و با ایجاد خط تولید مهمات در کارگاه دانشکده فنی دانشگاه تبریز به جمع دانشجویانی پیوست که عصرها تا نیمه‌های شب برای تجهیز رزمندگان اسلام مهمات تولید می‌کردند. مدتی هم مسئولیت خط تولید کارگاه را برعهده گرفت.

او، در ۲۷ دی ماه سال ۶۵ همراه سایر دانشجویان بر اثر بمباران کارگاه توسط هواپیماهای دشمن بعثی، به مقام رفیع شهادت نائل آمد.

 

قسمتی از وصیت نامه شهید

...هدف من از رفتن به جبهه دفاع از دین اسلام پیروی از امر ولایت فقیه و امام بزرگوار و همچنین دفاع از وطن اسلامی در جبهه‌های حق علیه باطل می باشد و تا آخرین قطره خونی که در بدن دارم از این آب و خاک و اسلام عزیز دفاع خواهم کرد. پدر و مادر عزیزم، در مرگ من کوچکترین اشکی نریزید، زیرا هدفم رسیدن به الله می باشد. من کوچکتر از آنم که بتوانم برای ملت مقاوم پیامی بفرستم، ولی به عنوان برادر کوچکتر سفارش می کنم که در راه اسلام از جان و مال و فرزندان خود کوچکترین دریغی نفرمایند و وحدت خود را حفظ کنند و شعار مرگ بر آمریکا را فراموش نکنند و در راه اسلام و راهی که امام عزیز سفارش نموده و آن راه جز پیروزی یا شهادت نیست، قدم بردارند...

شهید علی فصیح کجابادی

شهید علی فصیح کجابادی به سال ۱۳۴۴ ه.ش در روستای کجاباد تبریز چشم به جهان گشود. مقطع ابتدایی را در زادگاه خود به اتمام رساند و جهت ادامه تحصیل به شهرستان تبریز عزیمت کرده و در سال ۱۳۶۲ از دبیرستان فردوسی تبریز دیپلم ریاضی فیزیک گرفت. او در همان سال از رشته "دبیری ریاضی" دانشگاه تبریز پذیرفته شد.

او از ابتدا با احکام دینی آشنا بود و در دوران تحصیل از هر نظر، دانش آموز ممتاز به شمار می‌رفت. به همراه تحصیل، فعالیت‌های اجتماعی دیگری نیز داشت؛ در حالی که به عنوان دانش آموز و دانشجو به کسب علم و دانش اشتغال داشت، با جهاد سازندگی در آبادی روستا و با نهضت سوادآموزی در ریشه‌کنی جهل و بیسوادی همکاری می‌کرد و همزمان درمسجد محله به بچه‌ها قرآن و احکام یاد می‌داد.

شهید فصیح روزها درس می‌خواند و شب‌ها در کارگاه دانشکده فنی در ساخت مهمات جنگی با سپاه پاسداران همکاری می‌کرد که در بمباران کارگاه در شب ۲۷ دی سال ۶۵ به مقام رفیع شهادت نائل آمد.

 

قسمتی از وصیت نامه شهید

...به نام خدا تنها منجی بشر و خالق همه چیز، خدایی که به ما فرصت داد تا درون خویش را که پاک بود پاک نگهداریم و امانت بزرگ خلیفه الهی در وجود خویش را از قوه به فعلیت برسانیم، ولی افسوس که این بنده ذلیل جز معصیت، کاری نتوانستم بکنم. وقتی به کارنامه عمر خویش می‌نگرم، اثری از خوبی نمیبینم؛ ولی از لطف رب ناامید نیستم، شاید توفیق الهی شامل حالم گردد و به فیض عظیم شهادت نائل گردم، ولی من هرگز این لیاقت را در وجود نالایق خویش احساس نمی کنم...

 

شهید صدیار صفری

شهید صدیار صفری به سال ۱۳۴۳ ه.ش در شهرستان کلیبر به دنیا آمد. تحصیلات اولیه را در زادگاهش و شهرستان اهر با موفقیت به پایان رساند و پس از دریافت دیپلم در آزمون سراسری سال ۱۳۶۲ دانشگاه ها از رشته "مکانیک-حرارت و سیالات" دانشگاه تبریز پذیرفته شد.

شهید صفری از همان ابتدا، نهضت انقلاب اسلامی مردم ایران را همراهی کرد و قبل از پیروزی انقلاب نیز همگام با مردم مسلمان در راهپیمایی‌ها و تظاهرات شرکت می‌کرد. بعد از پیروزی انقلاب نیز در صحنه‌های گوناگون، دین خود را نسبت به این نهضت ادا کرد. تشکیل کلاس‌های قرآن و عقیدتی، انجام امر به معروف و نهی از منکر و پاسداری از امنیت شهرها در پایگاه مقاومت مسجد محله از جمله کارهایی بود که در این راستا انجام می‌داد.

با شروع جنگ تحمیلی بارها از طریق ستاد پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی به جبهه‌ها اعزام شد. زمانی هم که جهت ادامه تحصیل مجبور به اقامت در شهر بود، به دعوت جهاد دانشگاهی لبیک گفت و در کارگاه دانشکده فنی دانشگاه تبریز تا نیمه‌های شب به همراه دانشجویان دیگر برای تجهیز رزمندگان اسلام، مهمات تولید می‌کرد.

شهید صفری در تمام دوران زندگی پاک و صادقانه زیست و در هر مرحله‌ای به تناسب اقتضای سن و شرایط زمانی و موقعیت اجتماعی فعالیت می‌کرد. اهل مطالعه بود و غالباً کتاب‌های مذهبی می‌خواند. اهل تلاش و مجاهدت بود و اخلاص و ایثار در کردار و رفتارش به وضوح دیده می‌شد.

او نیز در ۲۷ دی سال ۶۵ در جریان بمباران دانشکده فنی دانشگاه تبریز توسط هواپیماهای دشمن بعثی، به مقام رفیع شهادت نائل آمد.

 

شهید سجاد خلوتی

شهید سجاد خلوتی در سال ۱۳۳۷ در شهرستان میاندوآب به دنیا آمد. تحصیلات مقدماتی را در زادگاه خود با موفقیت به پایان رساند و در سال تحصیلی ۱۳۵۶ از سهمیه ارتش در رشته پزشکی پذیرفته شد و چون علاقه‌ای به استخدام در ارتش شاهنشاهی نداشت، در دانشگاه ثبت نام نکرد.

او، در سال ۱۳۵۸ دوباره در آزمون سراسری شرکت کرد و از رشته خاکشناسی دانشگاه تبریز پذیرفته شد.

شهید خلوتی از کودکی علاقه خاصی به ائمه اطهار(ع) داشت و به همین دلیل بعد از پیروزی انقلاب اسم خود را به سجاد تغییر داده بود. او در مجالس دعا و عزاداری شرکت می‌کرد. دارای اخلاق نیک و پسندیده‌ای بود و محبوبیت خاصی در بین دوستان و همکاران داشت.

از ابتدا به ندای امام راحل لبیک گفت و با شرکت در راهپیمایی ‌ها و تظاهرات مردمی با انقلاب اسلامی ایران همراهی کرد. بعد از پیروزی انقلاب، در همه صحنه‌ها حضور چشمگیری داشت و در غائله کردستان جزو نیروهایی بود که توطئه دشمنان را خنثی کرد. او برای ریشه‌کن کردن جهل و بی سوادی، مدتی با نهضت سوادآموزی میاندوآب همکاری کرد.

در دانشگاه عضو انجمن اسلامی دانشجویان بود و با بازگشایی دانشگاه‌ها بعد از انقلاب فرهنگی، در بخش فرهنگی جهاد دانشگاهی مشغول به کار شد که بعدها معاونت تشکیلات آن نهاد به عهده وی گذاشته شد.

زمانی که واحد خودکفایی سپاه پاسداران با همکاری جهاد دانشگاهی خط تولید مهمات را در کارگاه دانشکده فنی دانشگاه تبریز راه اندازی کرد، به همراه دیگر دانشجویان ایثارگر تا نیمه‌های شب در کارگاه برای تجهیز لشکر اسلام مهمات تولید می‌کرد.

شهید خلوتی در سال ۲۷ دی سال ۶۵ بر اثر بمباران کارگاه توسط هواپیماهای دشمن بعثی به همراه دیگر دانشجویان به مقام رفیع شهادت نائل آمد.

 

شهید یعقوب اسماعیل زاده

شهید یعقوب اسماعیل زاده به سال ۱۳۴۴ ه.ش هم زمان با عید سعید غدیر خم در شهرستان تبریز دیده به جهان گشود. دوران تحصیل را با موفقیت در زادگاه خود به پایان رساند.

 

انقلاب اسلامی مردم ایران در دوران جوانی او شروع شد؛ وی با اینکه نوجوانی چهارده ساله بود در اغلب راهپیمایی‌ها و تظاهرات مردمی شرکت می‌کرد.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، سعی کرد با خوب درس خواندن به وظیفه ی دینی و ملی خود عمل کند. با توجه به علاقه‌ای که به صنعت و مکانیک داشت بعد از اتمام دوره ی راهنمایی در دبیرستان صنعتی وحدت ثبت نام کرد. در دوران دبیرستان به موفقیت‌هایی دست یافت و ابزاری ساخت که مورد تحسین دبیرانش قرار گرفت.

او، در آزمون سراسری سال ۱۳۶۳ دانشگاه‌ها شرکت کرده و از رشته «ابزار سازی» دانشگاه تبریز پذیرفته شد.

تحصیل و علاقه به مطالعه او را از فعالیت‌های اجتماعی دور نکرده بود؛ هم در دبیرستان و هم در دانشگاه با نهادهای انقلابی از جمله بسیج همکاری می‌کرد. در سال ۱۳۶۵ که سپاه پاسداران با همکاری جهاد دانشگاهی و دانشکده فنی، در وقت خالی کارگاه برای تقویت جبهه‌ها اقدام به ساخت ادوات جنگی کرد، وی جزء دانشجویانی بود که به این ندا لبیک گفت.

شهید اسماعیل زاده ماه‌ها بدون اینکه خانواده و آشنایان مطلع باشند، روزها درس می‌خواند و شب‌ها در کارگاه برای رزمندگان اسلام مهمات تولید می‌کرد و درنهایت در ۲۷ دی سال ۶۵ همراه دیگر دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تبریز، شهید شد.

شهید اسماعیل زاده از کودکی با تربیت دینی بزرگ شده بود. از خردسالی همراه پدر و مادرش نماز می‌خواند. خود را نسبت به انقلاب اسلامی و شهدا مدیون می‌دانست. همیشه آرزوی شهادت داشت. مجروحان جنگی را شهدای زنده می‌دانست و اغلب به عیادت آنها می‌رفت. از نظر اخلاقی اسوه و الگویی برای آشنایان و دوستانش بود.

 

دانشجوی شهید عباس ارشدی پور

قائم الصلوة بودن، امر به معروف و نهی از منکر، قناعت، تواضع و صبر از جمله ویژگی‌هایی است که شهید بزرگوار عباس ارشدی پور در وجود پاک خویشتن جای داده بود.

او در دهم تیر ماه سال ۱۳۴۳ به دنیا امد و  پس از ۲۲ سال زندگی، در دی ماه سال ۱۳۶۵ در دانشگاه تبریز به جایگاه رفیع شهادت نائل آمد.

دانشجوی شهید عباس ارشدی پور با تعالیم پدر  مادر عالم و مومن خود بنده‌ای صالح بار آمد و علاقه به اهل بیت عصمت و طهارت نشات گرفته از تربیت مکتبی خانواده و متاثر از تعالیم انسان ساز امام خمینی(ره) بود که روح ایمان و شهادت را در جسم وی دمیده و در نهایت نیز در پیشگاه خداوندی روسفید عازم دنیای ابدی‌اش گرداند.

قائم الصلوة بودن، امر به معروف و نهی از منکر، قناعت، تواضع از جمله ویژگی‌های بارز شهید ارشدی پور بود، او در جهات علمی نیز همچون جنبه‌های معنوی و اعتقادی پیشرفتی چمگیر داشت و پس از اخذ دیپلم وارد دانشگاه شد و در رشته‌ی طراحی جامدات، به تحصیل علوم عالی مشغول شد.

در جریان جنگ تحمیلی نیز روزها درس می‌خوانده و شب ها نیز در تولید مهمات کارگاه دانشکده‌ی فنی دانشگاه تبریز مشغول کمک بود، وی بارها و بارها در میادین نبرد اعزام شد تا از تمامیت ارضی و خاک و ناموس خویشتن دفاع کند.

شهید ارشدی‌پور در نیمسال اول ۶۵_۶۶ به منظور جبران عقب ماندگی‌های درسی به جبهه اعزام نشد، در این برهه نتوانست نسبت به جنگ و دفاع از خاک کشور اسلامی‌اش بی‌تفاوت باشد، از این رو به محض اطلاع از راه اندازی خط تولید مهمات در دانشکده‌ی فنی دانشگاه تبریز توسط واحد خودکفایی سپاه پاسداران، بی هیچ درنگی به جمع دانشجویان داوطلب برای کمک در این راستا ثبت نام کرد.

او در نهایت، در میان ایمان، اخلاص، شجاعت و ایثار، در شبانگاه خونین ۲۷ دی ماه ۱۳۶۵ دانشکده فنی دانشگاه تبریز، جان پاک خویشتن را مزین به شهادت کرده و راهی دیار باقی شد

 

دانشجوی شهید فوالدین محمودی نیا

دانشجوی شهیدفوالدین محمودی نیا نیز یکی دیگر از شهدای بمباران ۲۷ دی دانشگاه تبریز است، وی متولد سال ۱۳۴۶ بوده و در شهرستان سیرجان چشم به جهان گشوده است. وی در کودکی از نعمت پدر محروم شده و دامن مادری مهربان و باایمان پرورش یافت.

شهید محمودی‌نیا با فقر و سختی پرورش یافته و درد مستضعفین را به خوبی درک می کرد. متانت و ایثار این شهید زبانزد عام و خاص بود. وی قلم زیبایی داشت و گهگاهی شعر می‌سرود؛ رشته‌ی تحصیلی او فیزیک کاربردی بود و در نهایت نیز در بمباران ۲۷ دی دانشگاه تبریز در میان پاکی و اخلاص رخت شهادت را بر تن کرده و راهی دیار باقی شد.

متن زیر گزیده‌ای از نیایش عارفانه‌ی شهید محمودی نیا است؛

«... خدایا، به هر صدا خواندمت نپذیرفتی به جز صدای گریه و به هر دیده به دیدنت امدم نپذیرفتی به جز دیده دل و به هر شوق به سویت آمدم نپذیرفتی به جز شوق معشوق، به هر در زدم نگوشدی جز در ایثار، به هر فکر امدم نپذیرفتی به جز فکر حقیقت، به هر وسیله آمدم نپذیرفتی به جز وسیله‌ی تقوی، به هر پیشکش آمدم نپذیرفتی به جز پیشکش خون و به هز زبان خواندمت نپذیرفتی به جز زبان دعا...»

 

دانشجوی شهید سید محسن امین جواهری

دانشجوی شهید سید محسن امین جواهری نیز از دیگر شهدای بمباران ۲۷ دی دانشگاه تبریز است، امر به معروف و نهی از منکر از خصایص بارز این شهید بزرگوار بوده و همواره نیز چون مراقبی صبور، نصیحت گر اطرافیانش بوده است.

شهید جواهری، چون عالمی به وظایف خویش عمل کرده و حسایت ویژه‌ای نسبت به احترام به پدر و مادر داشت و تاحدی بر این موضوع تاکید می‌کرد که در راه رفتن از آنان نیز پیشی نمی‌گرفت و با عمل و گفته‌ی خود روح رنجور و حساس انان را نمی آزرد.

نظم و پاکیزگی و همچنین دقت در انجام امور همچنان نیز در خاطر دوستانش باقی مانده است، وصیت نامه‌ای از این شهید بزرگوار در دست نیست اما در تمامی نامه‌های ارسالی‌اش به آشنایان بر تقوای الهی دعوت می‌کرد.

 

شهید حسین شیرین سرند

شهید حسین شیرین سرند به سال ۱۳۴۴ در شهرستان اهر به دنیا آمد و تحصیلات مقدماتی را در شهرستان تبریز با موفقیت گذراند. در آزمون سراسری سال ۱۳۶۴ دانشگاه‌ها از رشته عمران-آب دانشگاه تبریز پذیرفته شد.

خانواده وی قبل از اینکه فرزندشان تحصیلات خود را شروع کند، به تبریز نقل مکان کرده بودند. وی دوران تحصیل خود را کلا در تبریز گذراند. فعالیت‌های سیاسی او از مقطع راهنمایی شروع شد. در زمان انقلاب، دانش‌آموز کلاس دوم راهنمایی بود و به همراه دیگر دانش‌آموزان در راهپیمایی ها و تظاهرات مردمی شرکت می‌کرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در همه صحنه‌ها حضوری فعال داشت. انجمن اسلامی دبیرستان و پایگاه مقاومت محله از جمله مکان هایی بود که شهیدشیرین سرند بیشتر در آنها حضور می‌یافت.

او در خانواده‌ای روحانی بزرگ شده بود و با قرآن و اهل بیت بیشتری داشت. از نبوغ و استعداد ویژه‌ای برخوردار بود و در تمام مقاطع تحصیلی، رتبه‌های اول و دوم مدرسه را به خود اختصاص می‌داد. روحی لطیف داشته و تاثیر حوادث و رخدادها بی درنگ در رفتار و گفتارش به چشم می‌خورد.

شهید شیرین سرند در سال ۱۳۵۹ از نعمت پدر محروم شده و مجبور شد برای ادامه تحصیل و کمک به خانواده کارگری کند، با توجه به اینکه مادرش بیمار بود و وظیفه مراقبت از مادر را به عهده داشت، نتوانست در میادین نبرد حضور یابد. ولی در پشت جبهه با دل و جان کوشید تا از ارزش‌های انقلاب اسلامی دفاع کند. زمانی که خط تولید مهمات در کارگاه دانشکده فنی راه اندازی شد به جمع دانشجویان پیوست که بعد از ظهر تا نیمه‌های شب برای تجهیز لشکر اسلام سلاح تولید می‌کردند.

شهید شیرین سرند در تاریخ ۲۷ دی ۶۵ در جریان بمباران کارگاه دانشکده فنی توسط هواپیماهای رژیم بعثی به مقام رفیع شهادت نائل آمد.

 

شهید مرتضی زمانپور نیاوران

شهید مرتضی زمانپور نیاوران به سال ۱۳۴۶ در تهران متولد شد. تحصیلات مقدماتی را در زادگاه خود با موفقیت به پایان رساند و در آزمون سراسری سال ۱۳۶۴ دانشگاه‌ها از رشته مکانیک ساخت-تولید دانشگاه تبریز پذیرفته شد.

وی که به علت کم بودن سن خود نتوانسته بود در ایجاد انقلاب اسلامی فعالانه شرکت کند، در حفظ و دفاع از آرمان‌هایش تلاش بسیاری کرد و بعد از آموزش قایقرانی در سد کرج، بارها به جبهه اعزام شد.

در دانشگاه از دانشجویان فعال ممتاز بود. وقتی که به خاطر درس نتوانست در جبهه‌های نبرد حضور یابد، سعی کرد در پشت جبهه در خدمت دفاع مقدس باشد. از نیمسال اول ۶۵-۶۶ به جمع دانشجویانی پیوست که با همکاری سپاه پاسداران در کارگاه دانشکده فنی برای رزمندگان مهمات تولید می‌کردند. او نیز به همراه دیگر دانشجویان بر اثر بمباران کارگاه دانشکده فنی در شب ۲۷ دی ماه سال ۶۵ به مقام شهادت نائل آمد.

شهید زمانپور در تمامی کارها خدا را در نظر می‌گرفت و لحظه‌ای از وقت خود را بیهوده صرف نمی‌کرد. برای تهذیب نفس و خودسازی برنامه‌ریزی کرده و به قول معروف عهد نامه نوشته بود.

 

شهید عادل جعفر نویمی پور

شهید عادل جعفری نویمی پور در سال ۱۳۴۱ در شهرستان تبریز به دنیا آمد و تحصیلات مقدماتی را در زادگاه خود با موفقیت به پایان رساند. هنوز دوره دبیرستان را تمام نکرده بود که پدر بزرگوارش چشم از جهان فرو بست. شروع انقلاب اسلامی با دوران نوجوانی او همزمان شده بود و همانند سایر دانش‌آموزان در راهپیمایی‌ها و تظاهرات مردمی فعالانه شرکت می‌کرد. 

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در اکثر صحنه‌ها حضور فعال داشت. در تعطیلات تابستان با جهت سازندگی همکاری کرده و در مسجد محل و انجمن اسلامی دبیرستان فعالیت می‌کرد و از طریق سپاه در مساجد اسلحه آموزش می داد. بعد از اخذ دیپلم به خدمت مقدس سربازی رفته در طول مدت خدمت در چندین عملیات از جمله بیت المقدس و رمضان شرکت کرد که در عملیات رمضان از ناحیه کمر و پا به شدت آسیب دید. او در آزمون سراسری سال ۱۳۶۴ دانشگاه از رشته مهندسی عمران دانشگاه تبریز پذیرفته شد. 

پس از اتمام سربازی، تحصیلات عالی را در دانشگاه شروع کرد که همزمان در نهضت سوادآموزی هم با جهل و بی‌سوادی مبارزه می‌کرد. تعلم در دانشگاه و تعلیم در نهضت سوادآموزی او را خانه نشین کرد. دوباره در سال ۱۳۶۵ از طریق دانشگاه به مناطق عملیاتی اعزام شد که پس از سه ماه حضور در جبهه‌ها به دانشگاه برای ادامه تحصیلات خود ادامه دهد.

از توافق سپاه و دانشگاه تبریز در مورد ساخت تجهیزات نظامی در دانشکده فنی مطلع شد و به جمع دانشجویانی پیوست که در نهایت بعد از مجاهدت، در شب ۲۷ دی ماه سال ۶۵ در بمباران کارگاه دانشکده فنی دانشگاه تبریز توسط رژیم بعثی به مقام شهید رفیع شهادت نائل آمد.

ادامه دارد... 

text to speech icon